نسل بیدار

«نگاهی اجمالی به زندگانی سید جمال الدین اسد آبادی»

مقدمه

   از آسمان ندا آمد که «وَ اعتَصَمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»[۱] (همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید) بداهت عقل و نقل، بر این نکته تصریح دارد که اتحاد، ممدوح و وظیفه انسانی ـ ایمانی؛ و اختلاف، مذموم و موردِ اجتنابِ انسانِ حکیم و عاقل است. عقل؛ حسنِ اتحاد و قبحِ اختلاف را درک می کند و نقل، آن درک را تأیید می نماید. آن جایی که خداوند می فرماید:

   «وَ اطیعوا الله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم و اصبروا ان الله مع الصابرین»[۲]

   (و همه پیرو فرمان خدا و رسول باشید و هرگز راه اختلاف و تنازع را نپویید که در اثر تفرقه، قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد. بلکه همه باید یکدل پایدار و صبور باشید که خدا با صابران است.)

   دشمنانِ اسلام و مسلمین به خوبی واقفند که اتحاد مسلمین، کارگرترین سلاح مقابله استکبار و استعمار است. در نتیجه تلاش کردند تا در میان مسلمانان اختلاف بیندازند. آن هم انواع اختلاف؛ اختلافِ سرزمین؛ کشمیر، بین هند و پاکستان؛ مزارع شبعا، بین لبنان و سوریه و… اختلافِ فکری و عقیدتی بین فرق و مذاهب اسلامی… .

   زمانی کار گزاران استعمارِ پیر می گفتند که اختلاف بینداز و حکومت کن. اما امروز مایکل برانت معاون سیاسی سازمان سیا در کتاب «نقشه هایی برای جدای مکاتب الهی» می گوید: اختلاف بینداز و نابود کن.

   آن روزی که دشمن مسلمانان کمرِ همتِ شعله ور سازی اختلافِ میان مسلمانان را بست و با تشکیل و حمایت برخی از فرق و مذاهب ، اختلاف مذاهب را تشدید کرد؛ «نسلی بیدار» استراتژی دشمن را فهمید و در صدد اتحاد مسلمین بر آمد.

   نسل بیدار (که منادیان تقریب بین مذاهب بودند) از تفرق و تشتت و کنیه ها و دشمنی ها و بدبینی های حاکم بر جامعه اسلامی رنج می بردند. آنها پیوسته در فکر اصلاح و یافتن راهی جهت رفع ناهمگونی ها و چالش های پیش روی جهان اسلام بودند.

   سید جمال الدین اسد آبادی در مسیر اتحاد میان مسلمانان؛ کشورهای مختلف اسلامی و غیر اسلامی را در نوردید. و از جایی به جای دیگر می رفت. او از تلاش خود باز نمی ایستاد و در همین راستا خطرات بزرگی را به جان خرید.

   آیت الله بروجردی در شرایط اختناق طاغوتی و حاکمیت اندیشه های غربی و در شرائطی که بسیاری از روشنفکرانِ جوامع اسلامی خود را در برابر اندیشه غرب و بالاخص استعمار پیر انگستان حقیر می دیدند. نمایندگان جوان و فاضل و دل زنده مانند شهید دکتر بهشتی را به دورترین نشاط اعزام می کرد و در تأسیس دار التقریب مصر مشارکت می نمود و با نامه نگاری و مکاتبه هماهنگی هایی با مراکز مهم فرهنگی آن زمان از قبیل دانشگاه الازهر ایجاد می کرد.

   شهامت شیخ بزرگ اهل تسنن ـ شیخ شلتوت ـ در پشت سرگذشن تعصبات و در نوردیدن دیوارهای بلند بدبینی و بی اعتمادی در اعلام فتوای تاریخ خود در جهت صحت عمل به فقه تشیع نمونه دیگری از قدرت اقدام و جسارت این بزرگ مردان است.

   و سرآمد تمام نسل بیدار؛ امام خمینی رحمه الله علیه بود که با نگاه تقریبی خود گام بلندی در تحقق بخشیدن به اتحاد مسلمین در نظام مقدس جمهوری اسلامی که سی سال از شکوفایی اش می گذرد برداشت و هم اکنون تمام معظم رهبری با صلابت راه امام را ادامه می دهد و از زمرهء نسل بیدار است و خواهان کنار گذاشتن اختلافات مسلمین و ایجاد همدلی و اتحاد مسلمانان است.

   سید جمال الدین اسد آبادی، محمد عبده، نواب صفوی، اقبال لاهوری، علامه محمد تقی قمی (مؤسس دارالتقریب مصر) آیت الله بروجردی، محمد علی جناح، عبدالرحمن کواکبی، شیخ شلتوت… همگی از نسل بیدارند. نسلی که خسته و دلزده از کینه ها و دشمنی ها و نقارهای میان مسلمان است.

   نسل بیدار، نسل بیدار می خواهد. نسل هشیار می طلبد. تا مسیر پیموده شده و هموار شده توسط آنان را بپیماید و لحظه به لحظه بر اتحاد مسلمین بیفزاید. و بر ندای رهبر معظم انقلاب لبیک گوید. لذا بر همه ماست که از نسل بیدار این عصر باشیم.

ان شاالله

 

زندگی نامه سید جمال الدین اسد آبادی

   سید جمال الدین در شعبان سال ۱۲۵۴ هجری قمری در روستای اسد آباد همدان به دنیا آمد. در سال ۱۲۶۴ قمری در۱۰ سالگی به اتفاق پدر به قزوین می رود و مدت دو سال به تحصیل علوم می پردازد. در ابتدای سال ۱۲۶۶ قمری در تهران با آقای سید محمد صادق طباطبایی آشنا می شود. و به دست ایشان در سنین ۱۱ تا ۱۲ سالگی لباس روحانیت می پوشید.[۳]

   در همان سال به عتبات عالیات می رود و به حضور شیخ مرتضی انصاری می رسد و مدت چهار سال در خدمت شیخ مرتضی تحصیل می کند. همین که شیخ انصاری متوجه حدت و جودت ذهن سید جمال الدین مخارج سید را خود، متکفل گردید.[۴]

   سید جمال الدین تقریبا در آغاز ۱۷ سالگی ، به بوشهر و از آن جا به هندوستان سفر می کند و طی اقامت یک سال و چند ماهه خود در آنجا؛ علوم و ریاضی جدید را فرا می گیرد و در اواخر سال ۱۲۷۳ قمری یا اوایل سال ۱۲۷۴ قمری به مکه، کربلا و نجف می رود و در اواخر سال ۱۲۷۶ قمری یا اوایل سال ۱۲۷۷ قمری برای اولین بار به ایران سفر می کند.[۵] او در سال ۱۲۷۸ قمری وارد کابل می شود و پس از چهار سال اقامت در افغانستان، از آنجا خارج شده و بار دیگر در سال ۱۲۸۴ هجری قمری وارد کابل و یک سال بعد رهسپار هند می شود. در آن ایام کابل یکی از لانه های استعمار شده بود.

   سید جمال الدین در اواخر سال ۱۲۸۵ قمری برای اولین بار وارد مصر، دومین لانه استعمار  شده و پس از چهل روز اقامت در آنجا در سال ۱۲۸۶ قمری وارد استانبول می شود.[۶]

   پس از این که علتی برای اخراج سید جمال الدین در استانبول فراهم گردید اواخر همان سال از آنجا حرکت کرده و در محرم ۱۲۸۷ هجری قمری وارد مصر می شود وی پس از حدود نه سال اقامت در آنجا با اخراج و تبعید در سال ۱۲۹۶ قمری به جده رفته و از آنجا به هندوستان می رود و در حیدر آباد مشغول فعالیت فرهنگی و سیاسی می شود. تا این که با تحریک و دستور حکومت انگلستان در زمان قیام «عرابی پاشا» در مصر، سید جمال الدین از هند خارج می شود و به لندن و سپس به پاریس می رود.[۷]

   و در آنجا مجله «عروه الوثقی» را منتشر می کند. با دعوت بلنت، در شوال ۱۳۰۲ قمری (جولای ۱۸۸۵ میلادی) مجدداً وارد لندن شده و به اتفاق بلنت با چرچیل ملاقات می کند.[۸]

   سید جمال الدین در سومین سفرش به ایران، در شعبان ۱۳۰۳ وارد بوشهر می شود و بعد به تهران آمده و به منزل حاجی امین الضرب می رود. یک سال بعد عازم روسیه شده و در حدود دو سال در پیترزبورگ می ماند.[۹]

   در ژوئیه ۱۸۸۹ میلادی (ذیعقده ۱۳۰۶ قمری) تذکره خود را ویزا کرده و به آلمان می رود و در مونیخ با ناصر الدین شاه قاجار ملاقات می کند. در این دیدار ناصر الدین شاه از وی تقاضا می کند به ایران بیاید و قانون بنویسد.[۱۰] پیرو مذاکرات با امین السطان و شاه، رسماً و به طور دیپلماتیک مأمور مذاکره با مقامات روسیه می شود و در حدود محرم سال ۱۳۰۷ قمری به مسکو و پیترزبورگ می رود. پس از چند روز، طی چهارمین و آخرین سفرش به ایران به تهران می آید که با توطئه امین السطان و درباریان مواجه می شود و شاه دستور تبعیدش را می دهد ولی سید جمال الدین به حضرت عبدالعظیم می رود و بست می نشیند و پس از چند ماه فعالیت شدید علیه شاه و استبداد داخلی، عمال شاه او را به وضع فجیعی از بست بیرون می کشند و در ماه جمادی الاولی ۱۳۰۸ قمری حرکتش می دهند. سید جمال الدین به خانقین و بغداد و از آنجا به بصره می رود و در اوایل سال ۱۳۰۹ قمری وارد لندن می شود.[۱۱] وی اواخر سال ۱۳۰۹ یا اوایل ۱۳۱۰ قمری به استانبول عزیمت می کند که این سفر آخرین مسافرت سید جمال الدین به استانبول یا همان سفری است که به مرگش ختم می شود. سید جمال الدین اسد آبادی در سال ۱۳۱۴ رحلت می نماید.[۱۲]

 

    اندیشه سید جمال الدین

    نخستین ندای اتحاد اسلامی را در عصر جدید توسط سید جمال الدین سر داده شد. او پس از هجرت به سرزمین های اسلامی و اروپایی به این باور رسید که مسلمانان برای نجات از انحطاط و سقوط و تیره روزی و نیل به ترقی و سعادت و بهروزی و به ویژه مقامت در برابر تهاجم بی امان استعمار اروپایی چاره ای جز همبستگی ندارند.

   شهید مطهری در کتاب «بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر» می نویسد:

   «دو منظور او از اتحاد اسلامی، اتحادِ مذهبی که امری غیر عملی بود، نبود. منظور، اتحاد جبهه ای و سیاسی بود. یعنی تشکیل صف واحد در مقابل دشمن غارتگر…»[۱۳]

   سید جمال الدین همگرایی مسلمانان را پیش از آن که یک ضرورت سیاسی برای حفظ کیان مسلمانان بداند آن را یک فرضیه دینی و از آموزه های مهم قرآن می دانست.

   او سه عامل را برای تحقق اتحاد دینی و سیاسی ضروری می دانست.

  1. احساس مشترک نسبت به خطر
  2. شناخت ابزار دفاع
  3. اتفاق نظر به هنگام عمل

   سید جمال الدین برای تحقق اندیشه ناب خود از هیچ کوششی دریغ نکرد. تحریک احساسات مذهبی، یادآوری آموز های دینی، پرهیز از تحریک پیروان مذهب اسلامی برانگیختن غیرت دینی و تشکیل جبهه اتحاد اسلامی در امپراطوری عثمانی محور فعالیت های علمی و عملی او قرار گرفته بود. تا اندیشه و منویات خیر خواهانه اش در مورد جهان اسلام تحقق یابد.[۱۴]

 

   اصول و اهداف اتحاد اسلامی سید جمال الدین

   سید جمال الدین برای اتحاد اسلامی اصول و اهدافی را طراحی کرد که به برخی از آنها اشاره می کنیم.

   ۱ـ اتحاد مسلمین هر مملکتی برای اصلاح نظام سیاسی ـ  اجتماعی کشور خویش

   زیرا با نظام شایسته و مستقل نباشد و رهبری صالح، شجاع و غیرتمند بر مملکت حاکم نشود، کار جامعه اسلامی سامان نمی پذیرد. زیرا نمی توان به حکومتِ دست نشانده بیگانه و رهبران فاسد و ترسو و بی حمیت آنان، در برابر تجاوز خارجی مقاومت کرد. از این رو، اتحادِ مسلمین را برای اصلاح نظام حکومت شان امری ضروری می شمرد. به همین دلیل علماء و مردم ایران و مصر و سایر بلاد را به دخالت در امور سیاسی و اصلاح رژیم حاکم دعوت می کرد او در این راه رنج ها و مرارت های بسیاری برد.

 

   دعوت علماء به همگرایی اسلامی توسط سید جمال الدین

   سید جمال الدین از استانبول نامه ای به حاج میرزا حسن خلیل از مراجع معروف نجف نوشت و از او خواست که اگر نجف نیاز به هر نوع اصلاح دارد به او بنویسید تا موافقت سلطان عبدالحمید را برای اجرای آن جلب کند.

   میرزا حسن عده ای از بزرگان و علماء را جمع کرد آنان درخواست های خود را ارئه کرده و شیخ عبدالحسین صادق آنها را نوشت و برای سید به استانبول فرستاد. دیگر این که سید جمال الدین در دوران اقامت در استانبول ضمن مذاکرات خود با سلطان عبدالحمید درباره حل مشکلات جهان اسلام به این نتیجه رسیدند که دول مختلف اسلامی، متحد شوند و همگی تحت فرماندهی مرکزیت واحد قرار گیرند. سید جمال الدین تصمیم گرفت به علمای شیعه جهان نامه بنویسد و آنان را به اتحاد دعوت کند. او انجمنی متشکل از ۱۲ نفر از علماء و ادبا  و شیعیان ساکن آستانه را تشکیل داد و ضمن خطابه ای در لزوم اتحاد مسلمانان در برابر هجوم کفر و اتحاد گفت:

   «هر کس آشنایی از علمای شیعه ایران و عراق و هند و بلخ و ترکستان و عربستان دارد به او نامه بنویسد و او را به پیوستن به جمع ما دعوت کند. اگر علمای شیعه در این اتحاد اسلامی اتفاق بفرمایند مورد عنایت سلطان قرار خواهند گرفت.»

   قریب ۴۰۰ نامه به اطراف فرستاده شد. پس از شش ماه،۲۰۰ عریضه از طرف علمای شیعه عرب و عجم برای سید جمال الدین باز پس آمد سید جمال الدین آنها را با برخی از هدایای ارسالی به حضور سلطان برد.[۱۵]

   پاسخِ مثبت علمای شیعه چنان اهمیت یافت که سلطان از انعکاس منفی آن در میان علمای متعصب سنی واهمه کرد و به سید جمال الدین گفت:

   «چون پاره ای در مذهب تسنن تعصب دارند و به دنبال بهانه ای می گردند که مرا به مذهب شیعه متهم سازند بهتر آن است اجرای این مقصد مقدس را به باب عالی و صدارت عظمی محول سازیم. محرمانه شیخ الاسلام را با خویش همدست و همداستان نماییم.»[۱۶]

   پاسخ دویست نفر از علمای ذی نفوذ عراق، افغانستان، ترکستان، ایران و … که در بین آنها کسانی همچو حاجی سید ابوطالب زنجانی وجود داشت[۱۷]  گواه بر این است که سید جمال الدین به عنوان عاملی دلسوز و مدافع کیان اسلام، مورد توجه حوزه های شیعی بوده و علما بر این باور بوده اند که سید جمال الدین می تواند در مراکز امپراطوری عثمانی به دفاع از اسلام بپردازد و از صدمات وارده بر شیعیان از ناحیه ماموران دولت عثمانی و جاهلان متعصب جلوگیری کند. اگر سید جمال الدین روشنفکر مابی مانند میرزا ملکم بود و یا سابقه حوزوی او برای علمای شیعه شناخته شده نبود دعوت او با استقبال علماء روبرو نمی شد و زمینه های نامساعد ارتباط باب عالی و دنیای تشیع مانع از پیدا شدن اعتماد و همکاری شیعیان با دولتمردان عثمانی بود. تنها اعتماد به شخص سید جمال الدین و عالمان همراه او بود که یخ های موجود در روابط طرفین را ذروب کرد و زمینه دوستی و همکاری علماء شیعه و باب عالی را فراهم آورد.

   ناصر الدین شاه به سید جمال را به عنوان چهره دینی و صاحب نفوذ در بین مردم و مرتبط با عالمان دینی و نه به عنوان روشنفکری مانند میراز ملکم خان… به ایران دعوت کرد.

   سید جمال الدین شخصیتی جهانی بود و آوازه تفکر و اندیشه های ناب اسلامی او مرزها را در نور دیده و عالمان و سیاستمداران را به سوی خود جلب کرده بود. شاه ایران به پندار بهره وری از شهرت جهانی و اصلاحی سید جمال الدین و استحکام پایه های قدرت خود از سید جمال الدین دعوت کرد تا به ایران بیاید.[۱۸]

   اطلاعات گسترده سید جمال الدین علم و دانش وی؛ رابطه صمیمانه اش با علماء؛ نطق گیرا و جذابش… ویژگی های بود که رابطه مردم و حکومت را رنگ دینی می بخشید و مردم را به رژیم علاقمند می کرد.[۱۹] میرزا رضای کرمانی خطاب به کامران میرزا می گوید:

   «اگر قصد سلطنت دارید. اسباب کار سید جمال الدین اسد آبادی است که روی مردم را می تواند به سوی شما کند.»

  1. سید جمال الدین معتقد بود که مسلمانان یک کشور قدرتمند و بزرگ اسلامی را به عنوان پایگاه مقاومت در برابر بیگانه قرار دهند تا همه بر محور آن به گونه ای متحد، علیه استعمار بسیج شوند.

   در نگاه نخست وی این کشور را دولت سنی مذهب عثمانی می دانست و از مسلمانان می خواست آن کشور را پایگاهی برای مبارزات اصلاح طلبانه و ضد استعماری خویش قرار دهند ولی بی کفایتی دولتمردان عثمانی او را ناامید کرد تا جایی که می گفت:

   «اگر سلطان عثمانی را فردی عاقل و با کفایت می یافتم دوست داشتم خلیفه کل مسلمانان شود ولی افسوس که چنین نیست.»

   تلاش های سید جمال الدین برای تشکیل مرکز خلافت اسلامی در عثمانی یا عربستان در راستای همین ایده بود.[۲۰]

  1. سید جمال الدین نژاد پرستی و قومیت گرایی را آفت بزرگ اتحاد و وحدت مسلمین می دانست. لذا نه تنها همواره آن را در سخنان خویش محکوم می کرد بلکه در عمل نیز پایبندی خود را به این عقیده نشان می داد.

   چنان که خود را گاه ایرانی و زمانی افغانی و برخی اوقات حجازی معرفی می کرد. او همان گونه که در ایران سر و سامان دادن امور و زدودن فساد دستگاه حاکم قاجاریه تلاش می کرد در مصر، هند، افغانستان و سایر جاها نیز سعی و تلاش می نمود.

  1. سید جمال الدین تعصباتِ به جای مسلمانان را که از آن به «تصلب» تعبیر می شود و در برابر دشمنان خارجی می باشد به جا؛ اما فرقه گرایی های تفرقه آمیز آنها را عامل از هم پاشیدگی ضعف و شکست ایشان می دانست.

   از این رو پیروان مذاهب اسلامی را به سعه صدر و تحمل یکدیگر فرا می خواند. گاه که فریاد هایش را کم اثر می دید. سوگمندانه می گفت:

   «انگار مسلمانان با هم متحد شده اند که متحد نشوند. با آن که اگر دست اتحاد به هم دهند و نیروهای خویش را در یک خشم مقدس علیه بیگانگان بسیج کنند بزرگ ترین قدرت ها را از مقاومت باز می دارند.»[۲۱]

   هم چنین سید جمال می گفت:

   «اگر استعمار بریتانیا (که ابر قدرت آن روز به شمار می آمد) یک فیل بزرگ و مسلمانان هر کدام یک پشه باشند این میلیون ها پشه چنانچه در گوش این فیل فریاد کنند حداقل گوش او را کر خواهند کرد.»[۲۲]

   او خود به فریضه وحدت، نیک عمل می کرد تا جایی که گاه خویش را شیعه اثنی عشری و گاه سنی حنفی می خواند گرچه در احکام و نظریات به مذهب خود عمل می کرد. هیچگاه دیگران را به دلیل پایبندی به مذاهب دیگر سرزنش نکرد. تأکید وی بر واژه هایی چون امت محمدی، ولایت اسلامیه، خیر و مصلحت عبادالله، نشانگر عمق اعتقاد وی به اتحاد کلمه و پرهیز از تفرقه است.[۲۳]

   برای این منظور او به ایران اسلامی بیش از هر جای دیگر در جهان اسلام دل بسته بود چنانچه یک بار سید جمال الدین نوشت:

   «از همت ها و اندیشه های عالی آنان بعید نیست که نخستین پیشگامان تجدید وحدت اسلامی و تقویت بنیان های دینی بوده باشند همان طور که در آغاز به نشر علوم و حفظ احکام و کشف اسرار آن پرداختند. و از هیچ وسیله ای در خدمت به دین انور دریغ نکردند.

   ای اهل فارس! قهرمانان خود را در علم به یاد آورید و به آثار خود در اسلام توجه کنید و شالوده وحدت اسلامی باشید آن طور که در آغاز آن را حفظ کردید. شما با گذشته ای که دارید به تلاش در راه اعاده آن چه که در عنفوان اسلام دارا بودید سزاوارترید. شما با طرح وحدت اسلامی از دیگر ملت های مسلمان پیشی بگیرید و این از گوهرهای پاکیزه و نیروی اراده شما به دور نیست.»[۲۴]

 

   اتحاد اسلامی در جهان اسلام

   در سده اخیر نخستین چهره ای که ضرورت همبستگی میان مسلمان را احساس نمود و فریاد اتحاد را در برابر استعمارگران بلند کرد. سید جمال الدین اسد آبادی بود. زیرا در روزگاری می زیست که عزت و شوکت و اقتدار مسلمانان نابود شده بود. ثروت و امکانات و منابع آنان به تاراج می رفت و داخل ممالک اسلامی تنازعات فرقه ای قوت داشت و توان مسلمانان را فرسایش می داد. سرزمین های اسلامی که روزگاری گلهای محبت و اتحاد در آنها به بار می نشست تبدیل به شوره زارانی گشته بودند که جز خس و خار و بدبینی در آنها دیده نمی شود. ابرهای تیره تفرقه، گرمای اتحاد و همبستگی را از کشتراز سرزمین های اسلامی سترده بود سرما و یخبندان تشتت و تنازع را جایگزین تألیف و تعاون ساخته بود. توفان تنازعات تمامی مظاهر آبادانی، رشد ، صلاح و شکوفایی را در سراسر ممالک اسلامی در هم کوبیده بود.

   این وضعیت و آشفتگی درونی، دروازه های نفوذ ناپذیر ممالک اسلامی را به روی بیگانگان آزمند می گشود. سه کشور ایران، عثمانی و مراکش به ظاهر دارای سه حکومت مستقل بودند و بقیه کشورهای اسلامی مستقیم یا غیرمستقیم تحت سلطه ی استعمار قرار داشتند.

   روابط ایران و عثمانی تیره بود. و هر یک به دشمن مشترک احساس نزدیکی بیشتری می کرد. مسلمانان هند و روسیه به شدت دردمند و ناراحت و در پی راهی برای نجات و رهایی بودند. در این اوضاع و شرایط سید جمال الدین اسد آبادی از ایران برخواست که تنها راه چاره را اتحاد و همبستگی جهان اسلام در برابر استعمارگران می دانست نسخه شفا بخشی که متاسفانه کم به آن عمل شد.

   سید جمال الدین در این باره می گوید:

   «سازمان مغز و اندیشه خود را به تشخیص درد اصلی شرق و جستجوی درمان آن اختصاص دادم. دریافتم که کشنده ترین درد مشرق، جدایی افراد آن از یکدیگر و پراکندگی اندیشه های آنان و اختلاف شان بر سر اتحاد و اتحادشان در اختلاف است. پس در راه وحدت عقیده و بیدار کردن آنان نسبت به خشم غربی که ایشان را فرا گرفته دست به عمل زدم.»[۲۵]

   سید جمال الدین در مراحل اولیه فعالیت های اصلاحی خود در افغانستان، هندوستان، ایران، مصر و عثمانی بیشتر متوجه مسائل داخلی هر یک از این کشورها بود اما به تدریج و با مشاهده پیوند مشکلات و نابسامانی های مسلمانان با استعمار دریافت که نجات مسلمانان و اصلاح وضع داخلی آنان پیش از رهایی از قید و بند استعمارگران غیر ممکن است. او با تجربه ای که در کشورهای اسلامی اندوخته بود به این نتیجه رسیده بود که هرگز نه تلاش و کوشش اصلاح طلبانه در کشورهای اسلامی با تزویر سیاستمداران غربی و ایادی خائن آنان نقش بر آب می شود و به نتیجه مطلوب نمی رسد بدین جهت مبارزه با استعمار را در رأس برنامه خود قرار داد.

   برخی از نویسندگان؛ تاریخ شروع اندیشه اتحاد اسلامی و مبدأ حرکت سید جمال الدین در این راه را؛ دوران توقف وی در کلکته دانسته اند. و یاد آور شده اند سید جمال در آنجا به نتیجه نرسید و با وعده پشتیبانی عده ای از مسلمانان روشنفگر هند عازم اروپا شد و با انتشار مجله «عروه الوثقی» اصول اصلاحی خویش به ویژه اتحاد اسلامی را دنبال کرد.[۲۶]

   هر چند سید جمال همزمان با انتشار این مجله مقالاتی در سایر روزنامه ها می نوشت و بر اتحاد اسلامی پای می فشرد. ولی مهمترین منبع مربوط به آرمان اتحاد اسلامی و دیدگاه ها و پیشنهادات وی در ارتباط با اتحاد، مجله عروه الوثقی است.

   سید جمال الدین در مفهوم اتحاد به صدر اسلام نظر داشت و ویژگی های آن دوران را الگوی مناسبی برای پیروی می دانست. او خواهان جامعه ای بود که وحدت بر آن حاکم باشد. اختلاف نژادی ، زبانی، منطقه ای و فرقه ای بر اخوت اسلامی فائق نگردد. مردم مسلمان امتی باشند آگاه و عالم به زمان و آشنا به فنون و صنعت عصر و آزاد از هرگونه قید و استعمار و استبداد.

   سید جمال الدین درباره حاکمیت اسلام چنین می نویسد:

   «من نمی گویم که بر همه کشورهای اسلامی یک نفر حکومت کند زیرا این کار بسیار مشکل است ولی امیدوارم که حاکم و سلطان همه ملت های مسلمان تنها قرآن باشد و عامل وحدت و یگانگی آنها دین آنها باشد. با این وحدت هر پادشاهی می تواند در کشورش برای حفظ حقوق دیگر کشورهای اسلامی کوشش کند زیرا حیات او حیات آن دیگری و بقائش به بقای ملت دیگر مسلمان بسته است.»[۲۷]

 

   گام های عملی سید جمال در راه همبستگی میان مسلمانان

   سید جمال الدین در مسیری حرکت کرد که می اندیشید. اندیشه اتحاد جامعه اسلامی در وجود سید جمال به جوشش در آمده بود. در نتیجه در مسیر عملی شدن این اندیشه های ناب اقدامات عملی در طول دوران زندگیش انجام داد.

  1. دعوت مسلمانان به انجام تکالیف دینی

   سید جمال الدین دوری از اسلام راستین و قرآن کریم را علت اصلی و اساسی تفرقه میان مسلمانان می دانست او بر این اعتقاد بود که اگر مسلمانان به آموزه ها و مفاهیم اسلام که در قرآن کریم منعکس شده است را به جد عمل نمایند بسیاری از این اختلافات و نقارها بر طرف شده و اتحاد مسلمین چهره از نقاب بر می تابد.

  1. ارتباط عالمان و متفکران اسلامی

   یکی دیگر از مؤلفه هایی که سید جمال به خوبی به آن واقف شد که باید به صورت عملی در متن جامعه اسلامی بروز و ظهور پیدا کند. ارتباط عالمان و متفکران اسلامی بود. و خود سال ها در این راستا گام برداشت.

   چه زیبا گفته اند که «اِذَا سَکَتَ مَنْ لَمْ یَعْلَمْ، سَقَطَ الاِخْتِلافُ» (هنگامی که کسی نمی داند سکوت نماید اختلاف ساقط می شود و از بین می رود.)

   غالب نزاع ها و نقارها به خاطر اظهار نظر جاهلان و ناآگاهان است. در مسائل تخصصی دین، تنها کلام متخصصِ متدین قابل استماع است و بس. نه آن که هر کس از جامعه اسلامی برای اقامه حجت و دلیل بر خیزد و جلوتر از متخصیص و عالمان روزگار حرکت نماید.

   سید جمال الدین در این باره می نویسد:

   «ایجاد استحکام و ارتباط میان مسلمانان مستلزم این است که درجات علمی علمای اسلام و وظایف هر کدام از آنها معین شود تا همواره آماده انجام وظیفه باشند.»[۲۸]

   سید جمال افزایش قدرت برای حل مشکلات پاسداری از جوامع اسلامی را از نتایج مثبت و ارزنده ارتباط عالمان دین می دانست.

  1. ایجاد جمعیت عروه

   از دیگر اقدامات عملی سید جمال در جهت ایجاد اتحاد، تشکیل «جمعیت عروه» بود. او در دوران اقامت ۴ ساله اش در هندوستان (حیدرآباد و کلکته) تشکیلاتی را به نام «عروه» ایجاد کرد که به تدریج با همت و پشتکار وی شعبه هایی از آن در دیگر کشورها از جمله مصر، تونس و دیگر نقاط شمال آفریقا و فرانسه دایر شد.[۲۹]

   برخی از نویسندگان معتقدند که بنیان این تشکیلات در مصر گذارده شده است. اینان این تشکیلات را به تشکیلات «انجمن وطنی» اشتباه گرفته اند و یا شعبه ای از آن را در مصر در نظر داشته اند.

   از اسناد به جای مانده بر می آید که سید جمال برای تشکیل این جمعیت در کشورهای اسلامی نمایندگانی اعزام می داشته است. از جمله شیخ محمد عبده در نامه ای از تونس به پاریس می نویسد:

   «با آن که هفده روز است در تونس هستم نامه ی شما به تأخیر افتاده است. من در اینجا به علما و امرای تونس برخوردم و آنها را شناختم و شما را به ایشان شناساندم و گفتم: عروه نام جدیده ای نیست بلکه نام جمعیتی است که سید در حیدر آباد هند تأسیس کرده و شعبی در دیگر ممالک دارد. اما هیچ شعبه، شعبه دیگر را نمی شناسد و فقط رئیس از آنها آگاه است. این که می خواهیم یک شعبه در اینجا تأسیس کنیم پذیرفتند. من امروز کوشش می کنم که این جمعیت را تشکیل دهم.

   بیشتر اعضاء از دانشمندان هستند یکی از آنها شیخ ورسانی است و یکی شیخ ابوحاجب. من به زودی نام همه قسمان را به شما اطلاع می دهم. دوست دارم که کسی از نام آنها مطلع نشود به آنها گفتم که کسی به نام ایشان جز شما مورد خدا مطلع نخواهد شد.»[۳۰]

   مجله عروه که در پاریس منتشر می شد در حقیقت ارکان این جمعیت به شمار می آمد.

  1. ایجاد موثمر اسلامی

   از گام های عملی سید جمال در راه اتحاد و جهان اسلام ایجاد «مؤتمر اسلامی» بود. سید جمال برای حل مشکلات مسلمانان و کشورهای اسلامی از سلطه استعمار، کنگره ای را در مکه مرکب از علما و نمایندگان کشورهای اسلامی پیشنهاد می کند. در مورد علت انتخاب مکه برای برگزاری آن می گوید:

   «انتخاب مکه بدین خاطر است که مرکز پیدایش دین اسلام و مرکز تجلی حق و یقین و بهترین مکان مقدس برای تجمع مسلمانان است مهمتر از همه این که: خانه خدا، کعبه نیز در مکه است و همه ساله مسلمانان در مراسم حج از شرق و غرب در آنجا حضور می یابند… .» [۳۱]

   سید جمال بر این باور بود که مسلمانان با شرکت گسترده در مراسم حج و عالمان مذهب و نمایندگان کشورهای اسلامی با حضور در مؤتمر اسلامی و گفتگو و تبادل نظر اعلام نتایج آن به مردم خواهند توانست نیروهای از دست رفته دین را دوباره تقویت کنند و آن را از تهاجم و کینه جویی دشمنان سرسخت و لجوج حفظ نمایند.

   در اولین مقاله مجله العروه الوثقی (که برخی به اشتباه طرح مؤتمر اسلامی را به عبدالرحمن کواکبی نسبت می دهند) یکی از نویسندگان لبنانی می نویسد:

   «کواکبی … بدون تردید ، اندیشه تشکیل موثمر اسلامی را از افغانی گرفته است.»[۳۲]

   رشید رضا در مجله المنار تحت عنوان «بحث فی المؤتمر الاسلامی» می نویسد:

   «اولین فریادی که در این عصر مسلمانان را به شناخت یکدیگر و اتحاد و همکاری در رأی و کوشش برای جبران آنچه بر مسلمانان عارض شده از گرفتاری های اجتماعی دعوت می کرد فریاد دو دانشمند عبارتند از سید جمال الدین و شیخ محمد عبده بود.»[۳۳]

  1. طرد و نفی عوامل تفرقه

   از گام هایی که سید جمال برای ایجاد وحدت و همبستگی مسلمانان لازم می دانست این بود که باید عوامل تفرقه و جدایی شناسایی و از جوامع اسلامی طرح شوند. او استعمار را مهم ترین سد راه اتحاد جهان اسلام می دانست و از رژیم های استبدادی و دست نشانده متحجران و ظاهرگرایان غربزده و عالمان درباری به عنوان رد پای استعمار یاد می کرد.

  1. رذایل اخلاقی

   از نگاه سید جمال شیوع فساد و اخلاق رذیله که از پیامدهای فاصله از اسلام اصیل است از علل تفرقه و جدایی مسلمانان بلکه نابودی و انهدام آنان به شمار می آید.

   سید جمال در این باره می نویسد:

   «وقتی در امتی این اوصاف رذیله رسوخ کرد بنای آن امت را می شکند، اعضایش از هم جدا می شوند نفاق و فساد در میان آنان پدید می آید پس از این تزلزل و سستی طبیعت آن جامعه اقتضاء می کند که نیروی بیگانه بر آن جامعه تسلط یابد و با جبر و قهر آن جامعه را بگیرد و افراد آن را با اجبار و اکراه وادار به زندگی نماید زیرا زندگی انسان ها نیاز به وجود جامعه دارد و بقای جامعه هم با آن اوصاف ممکن نیست. پس قوه دیگر می باید آن جامعه را تا حدودی که لازم زندگی است اداره کند.»[۳۴]

  1. تعصب های نابجا

   تعصب دینی اگر با هوای نفسانی ممزوج نشود بسیار نیکوست. سید جمال نیز آن را ستوده است.[۳۵]

    اما اگر مسلمانی حاضر نباشد سخن حق برادر دینی خود را بشنود. چون هم مذهب او نیست و حتی از او بیش از دشمن اصلی و مشترک می گریزد و دشمنی با وی را در دل می گیرد اسلام با چنین تعصبی به شدت مخالفت کرده است. چه مصیبت های که از این گونه تعصبات بر مسلمان وارد آمده و چه خون های که ریخته شده و چه شمشیرهای که به جای کشیده شدن به روی دشمن به روی برادر شکیده شده و چه بسیار نیروهایی که به جای جنگ با استعمار و کفر، در راه جنگ با فرزندان توحید به کار رفته است.

   سید جمال نتیجه تعصبات فرقه ای را چنین شرح می دهد:

   «در پی آن، جامعه مستحکم اسلام تجزیه گشت و به افراد تقسیم شد. هر کدام از آنها دارای فرقه ای شدند و هر فرقه به دنبال خواسته ها و تمایلات خود رفت. عده ای به سوی ملک و حکومت و عده ای به جانب مذهب روی آوردند. به تدریج آثار آن عقاید ایمانی که مسلمانان اولیه را به سوی وحدت و یگانگی دعوت می کرد و مردم را برای استحکام وحدت جامعه اسلامی بر می انگیخت. از روان مسلمانان زایل گشت و آنچه که از ایمان و عقاید مذهبی در ذهن آنان باقی ماند تبدیل به یک سلسله صورت های ذهنی شد که فقط در گنجینه ی خیال آنان حفظ می شد و حافظه آنها هنگام نشان دادن معلومات نفسانی خویش به آن صورت ها هم توجه می کرد.»[۳۶]

تهران ـ  علی اکبر دریاکناری

۱۳۸۸/۷/۲۰

 

۱ـ سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.

۲ـ سوره انفال، آیه ۴۶.

۳ـ سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضت های اسلامی ، صدر واثقی، ص ۲۰ تا ۲۲.

۴ـ همان، ص ۲۱ تا ۲۳.

۵ـ همان، ص ۳۴.

۶ـ همان، ص ۳۸ تا ۵۲.

۷ـ همان، ص ۹۶ و ۹۷.

۸ـ همان، ص ۱۲۲.

۹ـ همان، ص ۱۴۸ تا ۱۵۱.

۱۰ـ همان، ص ۱۵۷ و ۱۵۸.

۱۱ـ همان، ص ۲۰۶.

۱۲ـ همان، ص ۲۴۵.

۱۳ـ بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، شهید مطهری، ص ۳۷.

۱۴ـ سید جمال الدین اسد آبادی بنیانگذار احیای تفکر دینی، صاحبی، محمد جواد ص، ۱۶۵ تا ۱۷۵.

۱۵ـ سید جمال جمال حوزه ها، جمعی از نویسندگان، ص ۲۳۹.

۱۶ـ همان، ص ۲۳۹.

۱۷ـ سید جمال حسینی پایه گذار نهضت های اسلامی، صدر واثقی، ص ۲۴۸.

۱۸ـ همان، ص ۱۳۶.

۱۹ـ اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسد آبادی، صفات اله، جمالی، ص ۲۵۲.

۲۰ـ تاریخ بیداری ایرانیان، کرمانی، ناظم الاسلام، ج ۱، ص ۸۹.

۲۱ـ العروه الوثقی، سید جمال الدین اسد آبادی ، ص ۳۳.

۲۲ـ همان، ص ۱۷۶.

۲۳ـ نقش سید جمال الدین در بیداری مشرق زمین، سید محمد محیط طباطبایی ص ۱۵۲.

۲۴ـ همان، ص ۱۵۲.

۲۵ـ العروه الوثقی، سید جمال الدین اسد آبادی، ترجمه؛ کاظمی خلخالی ، زین العابدین، ص ۱۱۳.

۲۶ـ نقش سید جمال الدین اسد آبادی در بیداری مشرق زمین ، ص ۹۸.

۲۷ـ العروه الوثقی، ص ۷۳.

۲۸ـ العروه الوثقی ، ص ۳۵.

۲۹ـ مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمال الدین مشهور به افغای، اصغر مهدوی و ایرج افشار، ص ۶۳.

۳۰ـ همان، ص ۶۴.

۳۱ـ العروه الوثقی، ص ۳۵.

۳۲ـ همان.

۳۳ـ سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضت های اسلامی، ص ۱۱۲.

۳۴ـ همان، ص ۶۳.

۳۵ـ همان، ص ۳۹ تا ۴۸، مقاله التعصب.

۳۶ـ همان، ص ۳۴.

 

 

فهرست منابع

 

قرآن کریم

 

العروه الوثقی، سید جمال الدین اسد آبادی، قم ۱۴۹۰ هـ.ق.

اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسد آبادی ، صفات اله جمعی، انتشارات دارالتبلیغ اسلامی.

تاریخ بیداری ایرانیان، کرمانی، ناظم الاسلام، انتشارات آگاه، ۱۳۴۶.

سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضت های اسلامی، صدر واثقی، شرکت سهامی انتشار تهران، ۱۳۴۸.

سید جمال الدین اسدآبادی بنیانگذار احیای تفکر دینی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۲.

سید جمال جمال حوزه ها، جمعی از نویسندگان، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

سیری در اندیشه سیاسی غرب، عنایت، حمید، انتشارات امیر کبیر.

نقش سید جمال الدین در بیداری مشرق زمین، طباطبایی، سید محمد محیط، انتشارات دارالتبلیغ اسلامی قم، ۱۳۵۲.

نهضت های اسلامی صد ساله اخیر، شهید مطهری، انتشارات صدرا، ۱۳۶۳.

مجموع اسناد و مدارک چاپ نشده، درباره سید جمال الدین انتشارات دانشگاه تهران.

درباره مدیر

* در آذر ماه سال 1353 در شهر تهران به دنیا آمدم. داراي مداركي چون؛ فوق ديپلم: نجوم. ليسانس: تاريخ اسلام و نيز ليسانس فلسفه اسلامي فوق لیسانس: مذاهب اسلامی و دكترا: الهيات. * استاد رسمي حوزه علميه و دانشگاه در تهران هستم. * در ده‌ها موضوع به ارائه گفتمان پیرامون مباحث نقد فرق تصوف، شیطان پرستی مدرن، وهابیت و راجنشیسم«اوشو»، اكنكار، سايبابا، مهربابا، قانون جذب... در دانشگاه‌ها و مجامع علمی در سطح كشور می‌پردازم. * تاكنون بيش از 32 جلد تأليف در زمينه علوم مختلف نظیر؛ فلسفه اسلامی، تاریخ اسلامی، نجوم اسلامی، تفسیر، معارف اسلامی، کلام اسلامی، مذاهب اسلامی، مباحث اجتماعی، مباحث خانواده و تعلیم و تربیت، هیدرولوژی، ژئومورفولوژی... به زبانه‌ای فارسي و عربي داشته‌ام. * هم چنين 35 مقاله به رشته تحرير در آورده‌ام، که برخی از آنها به چاپ رسیده است. * به مدت 14 سال مشغول فعالیت‌های هنري در بخش، تهیه کنندگی و کارگردانی می‌باشم، كه مستنداتِ تدوين شده در شبکه‌های مختلف سراسري و استاني پخش گرديده است.

یک دیدگاه

  1. مختصر و عالی بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: