صفحه اصلی / پرسش و پاسخ / لطفاً اگر روایاتی در مورد فرقه تصوف وجود دارد برای ما بیان کنید؟

لطفاً اگر روایاتی در مورد فرقه تصوف وجود دارد برای ما بیان کنید؟

لطفاً اگر روایاتی در مورد فرقه تصوف وجود دارد برای ما بیان کنید؟

روایات بسیاری بر مذمت و علیه تصوف وجود دارد اما اگر این روایات برای تصوف خوانده شود با یک جمله‌ی (اینها همه جعلی هستند.) تمام روایات شریفه صحیحه را کنار می‌گذارند در حالی که در علم الحدیث دو علمِ رجال و درایه وجود دارد علم رجال؛ متکفل میزان صدق و کذب سلسله راویان یک حدیث است و علم درایه؛ عهده دار صحت و درستی متن روایت است که منافاتی با قرآن شریف و سیره معصومین نداشته باشد. با تمام این دقت‌ها و سختگیری‌ها، کسانی که هیچ اطلاعی از علم الحدیث ندارند روایات معصومین را در مورد تصوف رد می‌کنند  زیرا نمی‌خواهند ثقلین (قرآن و روایت) برایشان سند باشد بلکه اصل و اساس خودشان و نوع نگرش خودشان است و قرآن و روایت را (اگر برایشان مهم باشد که نیست؛ چون قرآن برایشان از مثنوی کم ارزش‌تر است.) طبق نظر خودشان تفسیر به رأی می‌کنند یعنی قرآن و روایت را مطابق نظر خودشان معنا می‌کنند و اگر با صراحت قرآن و روایت نتوانستند کاری کنند می­ گویند این روایت که جعلی است!

    بسیار خرسندم از این که از نظر علمی و فنی روایاتی که الان مطرح می‌کنم که در مجامع روایی و کتب معتبر حدیثی شیعه اثنی عشری وارد شده است را نقد علمی نمایید تا نقد و ابرام و غص و ثمین کردن این روایات حقانیت و یا عدم حقانیت این روایات ثابت گردد ناگفته نماند که اینجانب تصوف را تنها از نظر نقل (قرآن و روایت) فرقه باطل نمی‌دانم بلکه از نظر دلائل عقلی تصوف را به چالش می‌کشم و ماهیت آن را غیر اسلامی مى دانم. نقل (قرآن و روایت) در این مورد تنها مؤید ادله عقلی است.

    پیامبر اکرم(ص) در موعظه‌ای به ابوذر می‌فرماید: «یَا اَبَاذَر یَکُونُ فِى آخِرُ الزَّمَانِ قَومٌ یَلبَسُونَ الصُّوفَ فِى صَیفِهِم وَ شِتَائِهِم یَرَونَ الفَضلَ لَهُم بِذَلِکَ عَلَى غَیرِهِم اَولَئِکَ یَلعَنَهُم مَلائِکَهِ السَّمَاءِ وَ الاَرضِ»([۱]) (اى ابوذر! در آخر الزمان قومى می‌آیند که در تابستان و زمستان لباس پشمى می‌پوشند و این عمل را براى فضیلت و نشانه زهد و پارسایى می‌دانند، آنان را فرشتگان آسمان و زمین لعن می‌کنند.) به سند معتبر از حسین بن سعید روایت شده است که گفت: «سَأَلتَ اَبَاالحَسَنِ(ع) عَن الصُّوفِیَهٍ وَ قَالَ: لا یَقُولُ اَحَدٌ بِالتَّصَوُفِ اِلاّ لِخُدعَهٍ أَو ضَلاَلَهٍ أَو حَمَاقَهٍ»([۲]) (از امام رضا(ع) از صوفیه سؤال کردم، ایشان فرمودند: کسى قائل به تصوف نمی‌شود مگر از روى خدعه یا گمراهى و یا حماقت.) و نیز به سند صحیح از بزنطى و اسماعیل بن بزیع از امام رضا(ع) روایت کرده‌اند که فرمود: «مَن ذُکِرَ عِندَهُ الصُّوفِیَهَ وَ لَم یُنکِرهُم بِلِسَانِهِ وَ قَلبِهِ فَلَیسَ مِنَّا وَ مَن اَنکَرَهُم فَکَأَنَّمَا جَاهَدَ الکُفَّارَ بَینَ یَدَى رَسُولِ الله(ص) ( مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۲۳) (هر کس نزد او از صوفیه سخن به میان آید و به زبان و دل انکار ایشان نکند از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار نماید گویا این که در راه خدا در حضور رسول خدا(ص) به کفار جهاد کرده است.) هم چنین به سند صحیح از احمد بن محمد بزنطى روایت کرده‌اند که مردى به امام صادق(ع) عرض کرد در این زمان قومى پیدا شده‌اند که به آنها صوفى می­گویند درباره آنها چه می‌فرمایید؟ امام در پاسخ فرمودند: «اِنَّهُم اَعدَائَنَا فَمَن مَالَ اِلَیهِم فَهُوَ مِنهُم وَ یَحشُرُ مَعَهُم وَ سَیَکُونَ اَقوَامٌ یَدعُونَ حُبَّنَا وَ یَمِیلُونَ اِلَیهِم وَ یَتَشَّبَهُونَ بِهِم وَ یَلقَبُونَ اَنفُسَهُم بِلَقَبِهِم وَ یَأوَلُومَ اَقوَالِهِم اِلاَّ فَمَن مَالَ اِلَیهِم فَلَیسَ مِنَّا وَ اَنَا مِنهُ بُرَآءُ وَ مَن اَنکَرَهُم وَ رُدَّ عَلَیهِم کَانَ کَمَن جَاهَدَ الکُفَّارَ بَینَ یَدَى رَسُولُ الله(ص)»  (آنها «صوفیان» دشمنان ما هستند، پس هر کس به آنان مایل شود از آنان است و با آنان محشور خواهد شد و به زودى کسانى پیدا می‌شوند که ادعاى محبت ما را می‌کنند و به ایشان نیز تمایل نشان می‌دهند و خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود می‌گذارند و گفتارشان را تأویل می‌کنند. بدان که هر کس به ایشان تمایل نشان دهد از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کس آنان را رد و انکار کند مانند کسى است که در حضور پیامبر اکرم(ص) علیه کفار جهاد کرده است.) شیخ مفید به سند صحیح از امام على النقى(ع) روایت کرده است که محمد بن حسین بن ابى الخطاب در خدمت امام على النقى(ع) در مسجد النبى بودم. در آن حال گروهى از اصحاب حضرت وارد مسجد شدند که ابو هاشم جعفرى نیز در میان آنان بود ـ او مردى بسیار بلیغ و با کمال بود و در نزد آن حضرت داراى شأن و مقامى بود ـ ناگاه جمعى از صوفیان داخل مسجد شدند و حلقه زدند و مشغول ذکر گردیدند. حضرت به اصحابش فرمود: «لا تَلتَفِتُوا اِلَى هَؤَلاءِ الخُّدَاعِینَ فَاِنَّهُم خُلَفَاءُ الشَّیَاطِینَ وَ مُخَرِّبُوا قَوَاعِدَ الدِّینِ یَتَزَهَّدُونَ لِرَاحَهِ الاَجسَامِ وَ یَتَهَجَّدُونَ لِتَصیِیدِ الاَنعَامِ یَتَجَوَّعُونَ عُمرَاً حَتى…» (به این حیله گران اعتنا نکنید زیرا جانشینان شیاطین و تخریب کننده استوانه‌های دین هستند. زهد ایشان براى راحتى بدن‌هایشان و تهجد و شب‌زنده‌داری‌شان براى صید کردن عوام است. عمرى را در گرسنگى به سر برند تا عوام و نادانى را مانند خرها پالان کنند و زین بر پشت آنها گذارند) «لا یُهَلِّلُونَ اِلاّ لِغُرُورِ النَّاسِ وَ لا یُقَلِّلُونَ الغَذَاءِ اِلاّ لِمَلا العَسَاسِ وَ اختِلافِ الدَّفنَا مَن یَتَکَلَّمُونَ النَّاسِ بِاِملائِهِم فِى الحُبِّ وَ یَطَرَحَوُنَهُم بِاَذلالِهِم فِى الجُبِّ أورَادِهِم الرَّقصَ وَ التَّصدِیَهَ وَ اَذکَارَهُم التَّرَنُم وَ التَّغنِیَّهِ فَلا یَتَبَّعَهُم اِلاّ السُّفَهَاءَ وَ لا یَعتَقِدَهُم اِلاّ الحُمَقَاء فَمَن ذَهَبَ اِلَى زِیَارَهِ أحَدٍ مِنهُم حَیَّاً أو مَیِّتَاً فَکَاَنَّمَا ذَهَبَ اِلَى زِیَارَهِ الشَّیطَان وَ عَبدُهُ الاَوثَانَ وَ مَن اَعَانَ أحَدَاً مِنهُمُ فَکَاَنَّمَا اَعَانَ یَزِید وَ مُعَاوِیَه وَ اَبَا سُفیَان» (ذکر نمی‌گویند مگر براى فریب مردم و خوراک خود را کم نمی‌کنند مگر براى پر کردن قدح و ربودن دل احمقان، با مردم دم از دوستى خدا زنند تا ایشان را به چاه اندازند، اوراد ایشان رقص و کف زدن و غنا و آواز خوانى است و کسى به سوى آنها متمایل نشود و تابع ایشان نگردد مگر آن که از جمله سفیهان و احمقان باشد هر کس به زیارت یکى از آنان در حال حیات و یا بعد از مرگ برود، مانند آن است که به زیارت شیطان و بت پرستان رفته باشد و هر کس یارى ایشان کند، گویا یزید و معاویه و ابوسفیان را یارى کرده است.) یکى از اصحاب حضرت عرض کرد؛ «وَ اِن کَانَ مُعتَرِفَاً بِحُقُوقِکُم؟» (اگرچه آن کس به حقوق شما اقرار داشته باشد؟) حضرت نگاه تندى به او کردند و فرمودند: «دَع ذَا عَنکَ مَن اعتَرَفَ بِحُقُوقِنَا لَم یَذهَب فِى عُقُوقُنَا اَما تَدرِى اِنَّهُم اَحَسَّ طَوَائِفِ الصُّوفِیهِ وَ الصُّوفِیهِ کُلُّهُم مِن مُخَالِفِینَا وَ طَرِیقَتِهِم مُغَایَرَهِ لِطَرِیقَتِنَا وَ اِن هُم الانَصَارى وَ مَجُوسُ هَذِهِ الاُمَهِ اُولئِکَ الذِّینَ یَجهَدُونَ فِى اَطفَاءِ نُورِ الله وَ اللهُ یُتِّمَ نُورِهِ وَ لَو کَرِهَ الکَافِرُونَ»([۳]) (این سخن را ترک کن، مگر نمی‌دانی هر کس حق ما را بشناسد، مخالفت امر ما نمی‌کند، آیا نمی‌دانی ایشان پست‌ترین طوائف صوفیه می‌باشند و این فرقه صوفیه همه‌شان مخالف ما هستند و طریقه آنان باطل و بر خلاف طریقه ماست و این گروه نصارى و مجوس این امت‌اند و آنان سعى در خاموش کردن نور خدا (اسلام) می‌کنند و خداوند نور خود را تمام می‌کند اگرچه کافران خوش ندارند.) نکته: تعداد روایات فوق العاده بیشتر از این مقدار است. به خاطر عدم فضای کافی، ارائه نگردید.

[۱]ـ مکارم الاخلاق، ص ۴۷۱، وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۳۵، اعلام الورى، ص ۲۰۳، الامالى، شیخ طوسى، ص ۵۳۷، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۶۶، بحار الانوار، ج ۷۰، ص ۶۵، ج ۷۴، ص ۹۲.

[۲]ـ الاثنى عشریه، ص ۳۱، سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۸.

[۳]ـ حدیقه الشیعه، صص ۳ ـ ۶۰۲، الاثنى عشریه، ص ۲۸، سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۸.

درباره مدیر

* در آذر ماه سال 1353 در شهر تهران به دنیا آمدم. داراي مداركي چون؛ فوق ديپلم: نجوم. ليسانس: تاريخ اسلام و نيز ليسانس فلسفه اسلامي فوق لیسانس: مذاهب اسلامی و دكترا: الهيات. * استاد رسمي حوزه علميه و دانشگاه در تهران هستم. * در ده‌ها موضوع به ارائه گفتمان پیرامون مباحث نقد فرق تصوف، شیطان پرستی مدرن، وهابیت و راجنشیسم«اوشو»، اكنكار، سايبابا، مهربابا، قانون جذب... در دانشگاه‌ها و مجامع علمی در سطح كشور می‌پردازم. * تاكنون بيش از 32 جلد تأليف در زمينه علوم مختلف نظیر؛ فلسفه اسلامی، تاریخ اسلامی، نجوم اسلامی، تفسیر، معارف اسلامی، کلام اسلامی، مذاهب اسلامی، مباحث اجتماعی، مباحث خانواده و تعلیم و تربیت، هیدرولوژی، ژئومورفولوژی... به زبانه‌ای فارسي و عربي داشته‌ام. * هم چنين 35 مقاله به رشته تحرير در آورده‌ام، که برخی از آنها به چاپ رسیده است. * به مدت 14 سال مشغول فعالیت‌های هنري در بخش، تهیه کنندگی و کارگردانی می‌باشم، كه مستنداتِ تدوين شده در شبکه‌های مختلف سراسري و استاني پخش گرديده است.

این مطالب را نیز ببینید!

آیا خریدنِ اجناس، در ورود به اسلام شرط شده است؟

آیا خریدنِ اجناس، در ورود به اسلام شرط شده است؟     طبق آن چه که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: